چند وقت پیش بنفشه درمورد کلاسای امداد یه چیزایی بهم گفت و گفت که یه گروه زدن و لینکشو فرستاد تا جوین شم.حالا قرار شده از بین ماها یه عده رو انتخاب کنن تا برای دورههای تخصصی بریم!و خیلی خوبه چون ما اولین گروهیم و فکر میکنم اتفاقای خوبی قراره بیوفته و یکم این چیزایی که قراره یادبگیریم پرکتیکال تره و حس وجود داشتن بهم دست میده!چند روز پیش یکی از اعضای گروه که فعال هم هست ظاهرا گفت قراره دورهها به زودی برگزار بشه.فقط شما مایل به ادامهی بدون غیبت و اینا هستین؟ و لطفا در این باره با هم تیمیهاتون درمیون نذارین! گفتم مشکلی نیست ...بعد دوباره تاکید کرد رو اینکه با کسی درمیون نذارم!حس سازمان وی اف دی تو کتاب لمونی اسنیکت بهم دست داد!گفتم چرا؟!گفت محرمانه ست!گفتم اگه محرمانه ست چرا من میدونم!ناچار شد بهم بگه!چون تعداد محدوده و شما از بینشون انتخاب شدین....عاغاااا خیلی ذوق نمودم!البته اگه منو انتخاب نمیکردن هشتگ منم میخوام باشم رو ترند میکردم!چون از اولین دورهها بودم و جزو پیشکسوتا محسوب میشم!و به اون دختره گفتم که تا وقتی کلاسای دانشگاها غیرحضوری باشن میتونم مداوم شرکت کنم....اونم با این اوضاع انتخاب رشتم که معلوم نیست کجای این سرزمین باشم!
چه اتفاقی میوفته که از دل یه پدر می گذره پدر شهید بشه و همچین آرزویی برای فرزندش داشته باشه؟ بازدید : 261
چهارشنبه 22 مهر 1399 زمان : 11:37